206
امشب جشن دانشگاه بودیم ولی چهار نفری وسطش پیچیدیم رفتی دور دور.من با یه بغض تو گلوم و قلبای همهمون پر از دلتنگی وغم بود.این لحظه های آخری داریم تا جای ممکن از بودن کنارهم استفاده میکنیم.من خیلی دوستشون دارم،چون دوستام تنها کسایی هستن که فقططط به خاطر خودشون به خاطر حضورشون تو زندگیم دوستشون دارم بدون اینکه سودی بهم برسه. بنیامین خیلی تو خودش بود.وقتی نمیخنده حس میکنم دنیا تموم شده.
من خیلی خوشبختم! بی نهایت خوشبختم که خدا این همه آدم درست و مشتی تو مسیر زندگیم قرار میده.شما باورتون میشه؟خودمم باورم نمیشه الان اینجام و آدمهایی از لرستان ،زاهدان،آبادان،اهواز ،بوشهر که هیچ جای جهان من نبودند اینقدر عزیز دل من شدند.
جهان بزرگِ قلبِ کوچک من!
+ [ چهارشنبه نوزدهم آذر ۱۴۰۴ ] [ 1:48 ] [ نگاه ]
|